Saturday, April 02, 2005

طی شد این عمر ، تو دانی به چه سان ؟

سلام ! سلام !
خوش اومدین ...
صفا اوردین ...
ای بابا ! چرا دیگه زحمت کشیدین ؟ خودتون گُلید ، دیگه ...
اِ ... اِ ... اِ ... ! شما هم که ما رو شرمنده کردین !!
چرا این همه کادو ؟
چرا این همه تبریک ؟
...
...
...
حالا حتماً باید شمع ها رو فوت کنم ، که صد سال زنده باشم !!؟
خوب صبر کنید ببینم که چندتا شمع گذوشتین روی کیک ؟
1 ، 2 ، 3 ، ... ، 28 ، 29 ، 30
چی شد ؟ حتما یه اشتباهی شده ، بگزار از اول بشمرم .
1 ، 2 ، 3 ، ... ، 28 ، 29 ، 30
ای آقا ! این که 30 تا شد ؟ مگه میشه ؟ من تا همین دیروز پریروزها هفده هیجده سالم بود که !!!!!!! خوب ، فوق فوقش بیست و پنج شیش سال


!!! چقدر ایام جوانی زود می گذرد ها

یعنی تا امروز من سه دهه عمر کرده ام ؟! اَاااااااااه چقدر زیاد ، نه ، چقدر کم !!! یعنی چقدر زود گذشت .
اون قدیم ها موقعی که بچه دبیرستانی بودیم ، هی بهمون می گفتن که دوران جوانی زود می گذرد ، قدرش رو بدونید ها . ما هم فکر می کردیم ، خیرٍ سرمون خیلی مراقب لحظات عمرمون هستیم ... ولی الان معنی اون حرف ها رو می فهمم ... و باز هم مثل همیشه ، معنی جملات حکمت آمیز رو دقیقا وقتی می فهمیم که دیر شده است
.

1 Comments:

Blogger هدی said...

سلام
ما هم بدینوسیله تولدتان را تبریک می گوئیم وامیدواریم که عمر پر برکت داشته باشید
در ضمن یک پیشنهاد:می توانید از شیطنتهای علی کوچولو بنویسید.ما که خیلی خوشحال می شیم وشدیدا هم استقبال می کنیم!البته اگر اجازه اش صادر شود
شاد باشید

1:59 PM  

Post a Comment

<< Home