مرگ و مشک و ماه
اول: این شعر رو از وبلاگ یکی از بهترین دوستانم به امانت گرفته ام . او نوشته هایش را از اغیار دریغ می کند !!! ولی من حیفم آمد این شعر زیبا را اینجا ننویشم . با اینکه از او اجازه نگرفته ام ولی می دانم که با این کار من مخالفتی ندارد
مشک تشنه
ماه، تشنه
خیمه گاه تشنه تر
ماه از میان نخل های شرمگین گذشت
چشمهای مستِ مرگ
مشک و ماه را به خواب دید
مشک سیر
خیمه گاه منتظر
ماه دستهای خویش را به آب داد
چشم های خویش را به آفتاب
مرگ
همچنان به مشک خیره مانده بود
تیری از کمان پرید
مشک مُرد و
ماهِ تشنه جان سپرد
خیمه گاه، بغض کودکان خویش را
به آسمان سپرد
مرگ مانده بود و
ماه می گذشت
شط
- هنوز تا همیشه-
روسیاه می گذشت.
"سید ضیاء الدین شفیعی"
* * * * * * * * * *
دوم
ای اهل حرم ، میر و علمدار نیامد ... ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
علمدار نیامد ... علمدار نیامــــــــــــــد
سقای حسین ، سید و سالار نیامد ... سقای حسین سید و سالار نیامد
علمدار نیامد ... علمدار نیامــــــــــــــد
* * * * * * * * * *
سوم : حاج جعفر تندگویان ، پدر شهید تندگویان به سوی دیار باقی شتافت . نتوانستم در این مورد چیزی بنویسم ، ولی امیر ، در وبلاگش متنی آورده است که توصیه می کنم ببینید
* * * * * * * * * *
چهارم : این روضه حضرت عباس ، عجیب روضه ای است ... روضه مشک و تشنگی و ادب و عبادت و شهامت و دست و ساقی وشط و ... آتش بر جان می زند ... اگر مردم ، حتما در تمامی مراسم هایم ، این روضه را فراموش نکنید
1 Comments:
سلام دوست خوب و بامعرفت!
کار خوبی کردی که شعر را اینجا گذاشتی... تا دوستان من و تو بخوانند و یاد عباس علی کنند.
آن پست را پاک کردم چون عکس مربوط به آن خوب لود نمی شد... نمی دانم اشکال از کجا بود.. چند بار هاست کردم.. افاقه نکرد... من هم که بی حوصله و کج خلق... خلاصه کمک بزرگی کردی از بابت آن نوشته که بالاخره می بایست خوانده می شد.
Post a Comment
<< Home