استننتاج یا تحمیل نتیجه
توی این مدتی که گذشت و یه بهونه ی خوب برای بحث کردن پیداشده بود ، در ورای همه بحث ها و تحلیل هایی که می شنیدم و در آن شرکت می کردم ، توجه به یک نکته برایم خیلی جالب و شیرین بود . نکته ای که بارها در بحث های دیگر هم آن را دیده بودم . بگذارید آن را در قالب یک سئوال مطرح کنم : به نظر شما چقدر از نتایجی که در زندگی می گیریم ، واقعا از مقدمات منطقی بدست می آید ؟ بگذارید از دید دیگری سئوال را طرح کنم : فرآیند نتیجه گیری را چگونه انجام می دهیم ؟ از مقدمات به نتیجه می رسیم ، یا برای نتیجه ای که می خواهیم به آن برسیم ، مقدمات مورد نیاز را – هرچند نا مربوط - پیدا می کنیم ؟
در طی بحث های مختلف ، به خصوص اگر در بیرون بحث و شاهد آن باشید و بالاخص اگر طرفین مباحثه در تضاد نتیجه باشند ، به راحتی مشاهده می کنید که معمولا اتفاق دوم می افتد و هرکدام از طرفین دعوا ، برای نتیجه ای که می خواهند به آن برسند ، مقدماتی از این سو و آن سو پیدا می کنند . به همبن دلیل هم معمولا این گونه مباحث ، جز چند ساعتی صحبت کردن ، هیچ نتیجه ای در راستای تقریب ذهن و نتیجه طرف مقابل در بر نخواهد داشت .
در بحث هایی رخ می دهد ، دقت کنید . به وضوح این واجرا را مشاهده می کنید ... فرقی هم نمی کند که طرفین بحث در چه سنی باشند ، یا چه تحصیلاتی داشته باشند یا ...
در طی بحث های مختلف ، به خصوص اگر در بیرون بحث و شاهد آن باشید و بالاخص اگر طرفین مباحثه در تضاد نتیجه باشند ، به راحتی مشاهده می کنید که معمولا اتفاق دوم می افتد و هرکدام از طرفین دعوا ، برای نتیجه ای که می خواهند به آن برسند ، مقدماتی از این سو و آن سو پیدا می کنند . به همبن دلیل هم معمولا این گونه مباحث ، جز چند ساعتی صحبت کردن ، هیچ نتیجه ای در راستای تقریب ذهن و نتیجه طرف مقابل در بر نخواهد داشت .
در بحث هایی رخ می دهد ، دقت کنید . به وضوح این واجرا را مشاهده می کنید ... فرقی هم نمی کند که طرفین بحث در چه سنی باشند ، یا چه تحصیلاتی داشته باشند یا ...