! از عوارض قانون بقای اندازه حرکت
داشتیم برای خودمان مثل بچه آدم زندگی می کردیم ـ البته به قرائت خودمان از آدمیت و زندگی ـ اون بنده خدا هم همین طور . منتهی مثل اینکه گاهی اوقات اینقدر قرائت ها با هم متفاوت است که لازم است آدم ها در اثر برخورد فیزیکی با هم آشنا شوند!!!!
خلاصه اینکه داشتیم دنبال کار و زندگی روزانه ـ و البته بخاطر پرهیز از ترافیک های شهر ، با موتور ـ می رفتیم که ناگهان این دوست ما ـ آقا میثم ـ با پژوی 206 خود، کارهای روزانه را تنوعی بخشید و از تکرار هر روزی خارج کرد و مجبور شدیم حدود یک ماه و نیم، به صورت 6 دست و پا ( تصورش سخت نیست ! فقط یک جفت عصا در طرفین بدن نگارنده تجسم فرمایید ) تردد نماییم .
بالاخره تنوعی است دیگر، هرچند کمی رفت و آمد را دردسر ساز میکند و مدتی زمینگیر شدن، کلافه کننده است، اما در مجموع توسط ناظران و کارشناسان، مفید ارزیابی شده است!!!
برای آنکه کسی نگران نشود !! عرض کنم که برطبق نظر دکتر محترم ـ که متاسفانه از هم کلاسی های دوران دبیرستان است و کمی هم با هم خورده حساب داریم ـ 3 تا از 5 استخوان کف پایمان شکسته است و مدتی باید پایمان در گچ باشد و هیچ حادثه دیگری رخ نداده است . در ضمن با اطلاع می رساند سر اینجانب به هیچ مانع سختی برخورد نکرده است، لذا انتظار هیچ گونه بهبودی در رفتار این حقیر مورد انتظار نیست.
مطلب آخر آنکه :از آنجا که کلا ما خیلی اهل ذوق و ادبیات و هنر و عرفان و خلاصه یکسری از این چیزها هستیم ، برآن شدیم تا تفالی به دیوان حضرت حافظ بزنیم و نظر او را بدانیم در این واقعه ی اخیرِ بس خطیر. این غزل آمد:
عکس روی تو که بر آینـه جــام افتــاد / عـــارف از خنده می در طمع خام افتـاد
زیرشمشیرغمش رقص کنان بایدرفت / کانکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد
در خم زلف تــو آویخت دل از چـاه زنخ / آه کـــز چــــاه برون آمــد و در دام افتــاد
آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی / کـار مـا با رخ ساقی و لب جام افتاد
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گــدا بین کــه چه شایسته انعام افتــاد
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی / زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
* * * * * * *
خیالمان راحت شد که لااقل خواجه حافظ شیرازی خبردار نشده است !!!
یا علی مددی
6 Comments:
تفألوا بالخیر تجدوه
همین
اميدوارم هميشه سلامت جسم بر قرار .
قوت روان باقي
همتتان عالي
روحتان دور از شيطان باد .
ارزش وصل ندارد مگر آزرده هجر
مانده آسوده بخسبد چو به منزل برسد
سلام آقای فدایی من شیرازی هستم
شنیده ام که پاتون شکسته
!!??
سلاممممممممممممممم
چی شده خدا بد نده!!!!!!!!!!!
جدی شوک زده شدم
خیلی ناراحت شدم
اقای فدایی فرد اصلا دیگه خبری ازتون نیست نه به وبلاگم میایید نه.....
امیدوارم همیشه سلامت باشید
موفق باشید
آهان پس بگو که چرا اون روز نیومدید.پس چرت هرچی التماستون کردیم نگفتید.
Post a Comment
<< Home