واپسین لحطات سال 84
آخرين لحظات سال 84 است . آموخته ام که هميشه در آخرين ها ، نيم نگاهي به گذشته داشته باشم و آنچه در اين ايام گذشته است را مروري کنم ... امسال هرچند هنوز بوي بهار به من نرسيده و هرچند هنوز بهار را در وجودم احساس نکرده ام ، اما به بهانه پايان تقويمي سال 84 و بستن سررسيد اين سال ، نگاهي کردم به آن ...
سال 84 سال خوبي بود ... ـ اين چه حرفي است مي زنم ! سالها که هميشه خوب هستند ـ مثل همه سالهاي زوج ديگر !!! هميشه سال هاي زوج سالهايي بوده است که وقايع مهمي براي من رقم خورده است . اين سال هم از آن قاعده مستثني نبود
اگر بخواهم بهترين و مبارک ترين حادثه اش را يادآور شوم ، بايد روزي از روزهاي شهريور را به ياد بياورم که سر ظهر ـ به واسطه دوست خوبم امير ـ وارد کانون رايحه شدم ! قبلا هم دورادور رايحه را مي شناختم ، اما آن ورود گويي متفاوت بود ... جذبه اي داشت که مرا گرفت و ماندگار کرد ...
هيچ وقت نفهميدم چرا آن سال هاي قبل که رايحه را مي شناختم ، هيچگاه سراغش را نگرفتم و چرا امسال اين چنين شد
آن ورود مقدمه اي براي آشنايي با عزيزاني بود که دوستي با آنها همواره برايم مغتنم است و آن آشنايي برکاتي به همراه داشت که نمي توان توصيف کرد
به هرحال خدا را از بابت اين نعمت شاکرم و دوامش را خواهان
2 Comments:
بس که بد می گذرد زندگی اهل جهان
مردم از عمر چو سالی گذرد عيد کنند
این بیت که نوشتم، حکمت عید گرفتن ماست. بهانهی همان است که میآیی، میبینی من در وبلاگم عید کردهام و مبارک باد میگویم. والا کدام شادی از بابت سال نو؟ زمان را سالها پیش به حراج گرفتم و رفت. این از من. از نگار؛ معطل کفن جوشن کبیری!
اما برادرم! تو هروقت خواستی عید کن. هرجا خواستی خنکای نسیم بهار را بو بکش. طاق و جفت ندارد. طاق و جفتت مبارک و خوش یمن باشد. که هست. که بوده.
فقط یادت باشد برادر جان! یادت باشد... هر وقت عید کردی؛ هر جا سبزههایت را سبز کردی، جای ما را هم سبز کن. الهی خیر از جوانی ببری...
و 84 براي بعضي ها سخت ترين و تيره ترين سال بود
Post a Comment
<< Home